آغوش باز ملودرامی است خانوادگی با چاشنی توجه به زن خانواده. بهروز شعیبی در آخرین ساخته سینمایی اش هم به سراغ خانواده رفته و این بار هم مانند فیلم قبلی اش حول موضوع بازگشت قصه پردازی کرده است. آن چنان که بدون قرار قبلی بازگشت به فرهنگ اصیل ایرانی را برای یک دورافتاده از وطن ترسیم می کرد آغوش باز بازگشت به کانون گرم خانواده را یادآوری می کند.
پیام یک خواننده سلبریتی است و شب پیش از اجرایش با مشکلاتی مواجه می شود که امیدی به برگزاری کنسرتش ندارد. تهیه کننده و مدیر اجرایی او در تلاش هستند تا مشکلات را رفع کنند و در این بین همسر پیام خانه را رها کرده و مشکلاتش دوچندان شده است. چند ساعتی تا شروع کنسرت نمانده و پیام به جای آن که در تلاش برای برپایی کنسرتش باشد، مشغول رسیدگی به کارهای دو فرزندش شده و در این مسیر به شناخت جدیدی از همسرش می رسد.
فیلم قرار است قصه سه زوج با مناسبات متفاوت را به طور موازی روایت کند؛ مدیر یک شرکت معتبر دارو که قصد دارد دهه سوم زندگی اش را در خدمت همسرش باشد، خواننده سلبریتی که از فرط توجه به کار خانواده و همسرش را فراموش کرده و تهیه کننده ای که جوان امروزی است و می خواهد به همراه نامزدش به خارج از کشور مهاجرت کند. هر سه این سه خط فرعی داستان حول ماجرای اصلی یعنی اجرای کنسرت روایت می شود. فیلم به جای بسط درست ماجرای اصلی، از آن فاصله می گیرد و در روایت های فرعی اش دست و پا می زند و این روایت های فرعی را هم به شکل ناشیانه و قابل حدسی پیش می برد. نقطه قوت فیلم تمرکز بر روابط انسانی است؛ همین هم مخاطب را تا انتهای فیلم با خود همراه می سازد. فیلم با قصه پرالتهاب تدارک یک اجرای کنسرت آغاز می شود اما قصد پرداختن به آن را ندارد و به همین دلیل به حاشیه برده می شود. آغوش باز قرار است به خانواده و توجه به آن بپردازد و قصه اصلی بهانه ای می شود برای گفتن اهمیت با خانواده بودن.
فیلم براساس قواعد مشهور فیلمنامه ای پیش نمی رودو سعی در پرداخت درست خط اصلی ماجرا ندارد؛ اما با انتخاب درست گونه ملودارم اتفاقات تصادفی و قابل پیش بینی اش را برای مخاطب آزار دهنده نمی سازد. گونه ملودرام بر احساسات و کنش های شخصیت های اصلی داستان پی ریزی می شود و بن مایه اصلی آن بر مبنای بازی با احساسات مخاطب است. محوریت خانواده و و روابط عاشقانه از مهم ترین مولفه های ملودرام هستند. ملودرام های اصیل تاریخ سینما نیز داستان هایی عموما خانواده محورند و مضامینی چون عشق و نفرت و ازدواج و جدایی در آن ها حضوری پررنگ دارند. توجه به احساسات و اخلاق گرایی از مولفه های مخاطب پسند گونه ملودرام است و با همین مولفه ها مخاطب اتفاقات تصادفی و بی منطق داستان را باور می کند. آغوش باز در یک ارزیابی در مسیر گونه ملودرام حرکت کرده و آن چه در آن پر رنگ نیست عنصر تعلیق است.
ششمین اثر شعیبی قوت روایت و شخصیت پردازی آثار قبلی اش را ندارد اما باز هم بر روابط درست انسانی متمرکز است. فیلم شعیبی این بار هم تمرکزش بر روابط خانوادگی است و وجوهی پنهان از شخصیت ها را آشکار می کند. آن چنان که در بدون قرار قبلی شخصیت پدر ایرانی را به تدریج برای یک دختر آشکار می کند در آغوش باز رفته رفته وجوه ناپیدای همسر و فداکاری های آن را عیان می سازد. شعیبی در آغوش باز مرد ایرانی را مخاطب قرار می دهد و تلنگری هرچند ناشیانه می زند تا توجهش را در انتخاب و حفظ همسر و خانواده بیش از پیش سازد.
آغوش باز ملودرامی خانوادگی است و بیش از آن که روایت چالش های یک سلبریتی در برپایی کنسرتش باشد بر پایه روابط عاطفی و خانوادگی یک خواننده استوار است و قصد بیان پندهای اخلاقی و خانوادگی را به مخاطب دارد. به همین دلیل هم تلاشی برای نمایش یک کنسرت واقعی در انتهای فیلم ندارد و آغوشش را بیش تر برای خانواده باز می کند تا اجرای یک کنسرت.
پایان/
نظر شما